رضا سرلک
شهرستان الیگودرز، بهعنوان یک شهر، بیشاز یکصد و اندی سال قدمت ندارد. بههمین دلیل تاکنون کسی در صدد نوشتن تاریخ آن برنیامدهاست. کسانی هم که این اواخر، راجعبه الیگودرز مطلبی نوشتهاند، آن را شهری باستانی با قدمت هفتصد ساله معرفی کردهاند و نوشتهاند: که در گذشته، دارای خانقاهی قدیمی و معتبر بودهاست و در سخنرانیها و نوشتههای خود، به تاریخ هفتصد ساله این شهر اشاره کردهاند، بدون اینکه برای نوشته یا گفتههای خود سند معتبری ارائه دهند، بنابراین تصمیم گرفتم، مقالهای راجعبه الیگودرز بنویسم و تاآنجاکه امکان دارد، به اسناد معتبر اشاره کنم. پساز جستجوی بسیار، در کتب تاریخی و جغرافیایی، نام الیگودرز را بهعنوان یک شهر در منبعی نیافتم، مگر در دو پایاننامه تحصیلی از دو دانشجوی الیگودرزی، که این دو پایاننامه هم، منبع نوشتههایشان: کتاب ایران و بابر، ترجمه ذبیحالله منصوری است و باستانی بودن الیگودرز را باور کردهاند و برای اینکه نوشتههای خود را معتبر جلوه دهند به چند روستای بیست تا سی کیلومتر دورتر از الیگودرز هم اشاره میکنند: به نامهای چمن سلطان که ساکنان آن ترکزبانند و روستای دیگر به نام: شاهپور آباد که از دیرباز ارمنینشین بودهاست و به شایعاتی که درباره آنها وجود دارد اشاره میکنند و مدرک ارزشمندی برای نوشتههای خود ندارند و اگر مدرکی هم در این روستاها پیدا شود، با این فاصله دور، مربوط به الیگودرز نمیشود.
ضمنا میدانیم که اماکن باستانی، با تحقیق میدانی جدید مستند نمیشوند، زیرا باید سند معتبر ارائه گردد، مانند: ویرانه آن اثر تاریخی یا نوشتهای مستند از همان زمان. بنابراین چون منبعی نیافتم بهناچار، به اسناد املاک منطقه و شهرستان الیگودرز که آقای مبصری گردآوری کرده و در اداره فرهنگ و ارشاد الیگودرز به نمایش گذاشته بود مراجعه کردم. اسناد بسیاری یافتم که نشان از روستا بودن الیگودرز، از دیرزمان داشتند و شامل عصر صفویه تا امروز میباشند و از آنها چنین استنباط میشود که قریه اصلی الیگودرز در بخشی بوده که امروز ده محمدرضا گفته میشود. و حاجی ابوطالب و حاجی محمود گودرزی، کهنترین افراد معتبر و مشهور الیگودرز یعنی همین ده محمدرضا، ساکن و صاحب املاک فراوان بودند و احتمال میرود که نام الیگودرز از این خانواده گودرزی ها که ساکنان قدیم ده محمدرضا بودهاند گرفتهشده باشد. این شهر تقریباً از ۱۵۰ سال قبل ۱۳۰۰ قمری بهتدریج شروع به گسترش کرده و روستاهای کوچک چند خانواری مجاور آن، به نامهای آدو وند، پینه زار، قلا طیرونی، قلا مجّیان قلا ورزندون و بخشهای دیگر که کنار هر چشمه چند کشاورز، دور خانههای خود، دیواری کشیده بودند که محفوظ باشند و به آنها قلا (قلعه) میگفتند.بعداً این قلعهها بههم پیوستند و دیوارها را که دیگر ضروری نبود و رو به ویرانی میرفتند، برداشتند و نام آنها هنوز به یادگار ماندهاست و هر کدام محلهای از الیگودرز را تشکیل دادهاند و این نامها هم با خیابانکشیهای جدید، رو به فراموشی میروند.
آنچنان که از مجموعه اسناد مرحوم مبصری و اسناد چاپشده در «کتاب طایفه سرلک شاخهای کهن از ایل بختیاری» تألیف رضا سرلک بدست میآید، از قدیمیترین اسنادی که نزدیک به چهارصد سال قدمت دارند تا یکصد سال پیش، هرجا، نام الیگودرز در سندی آمده باشد، کلمه مزرعه، قریه یا قصبه بهعنوان معرف موقعیت جغرافیایی آن ذکر شدهاست. برای مثال به چند نمونه از آنها اشاره میشود:
1- در اسنادی از اسناد مبصری مورخ ۱۰۴۵ قمری (۴۰۰ سال قبل) نوشته شدهاست: صحرای قریه الیگودرز، مشهور به صحرای مجّیان علیا… بار دیگر که به اسناد مبصری مراجعه کردم همه آنها را نیافتم. اما، خوشبختانه به اسناد بسیار قدیمی و معتبر دیگری در کتاب طایفه سرلک شاخهای کهن از ایل بختیاری بود دست یافتم که به این اسناد اشاره میشود.
2- سند شماره ۲۵ مورخ ۱۱۵۸ قمری (۲۸۵ سال قبل)، صفحه ۲۸۲ کتاب طایفه سرلک شاخهای کهن از ایل بختیاری، نوشته رضا سرلک اسامی شاهدان به شرح زیر است: مهر شهود من قریه الیگودرز: علی ورزندانی، رضا قلی الکودوزی، علی برورودی طیرانی… (ضمناً به استناد همین اسناد، برو رود ،واژه اصلی بربروداست.)
3- سند شماره ۶ مورخ ۱۲۲۲ قمری صفحه ۲۷۰ همان کتاب: مزرعه طیران برورود تحت نهر قاسمآباد، من قریه الیگودرز…
4- سند شماره ۲۵ مورخ ۱۲۵۸ قمری صفحه ۲۸۲ همان کتاب: اسامی شاهدان از قریه الیگودرز من جماعت طیران…
5- سند شماره ۱ مورخ ۱۲۶۵ قمری صفحه ۱۴۹ همان کتاب، استشهاد از اهالی قریه الیگودرز من جماعت طیران.
6- سند شماره ۴۱ مورخ ۱۲۸۴ قمری صفحه ۲۹۳ همان کتاب نهر جلالآباد من قصبه الیگودرز
در سایر اسناد این کتاب، عبارات زیر کراراً دیده میشود: صحرای قریه مجّیان، نهر ورزندان از قصبه الیگودرز. از موقعیت جغرافیایی اسناد قدیمی املاک الیگودرز چنین برمیآید که بهاحتمال قریب بهیقین، ده محمدرضا همان قریه الیگودرز میباشد زیرا در چند سند که اشاره به نهر جلالآباد میکند. مینویسد نهر جلالآباد من قصبه الیگودرز. درحالیکه میدانیم نهر جلالآباد فقط از محله ده محمدرضا میگذرد. ضمنا نام ده محمدرضا در هیچ سند قدیمی دیده نشده، پس نام اصلی ده محمدرضا همان الیگودرز میباشد. که در اسناد مختلف به آن اشارهشده است.
دلیل دیگر برای روستا بودن الیگودرز، این است: در اسنادی که مربوط به قریه الیگودرز از قدیمترین ایام بهدستآمده است چون مرکز معتبری در الیگودرز وجود نداشتهاست که مردم کارهای فرهنگی، اداری و مکاتبات جاری اسناد خود را انجام دهند درنتیجه، به گلپایگان یا خمین و خوانسار که دارای دارالشرایع یا دارالحکمه بودهاند مراجعه میکردند. دارالحکمه یا دارالشرایع مراکز معتبری مانند محضرهای امروزی بودهاند که دو یا سه نفر از روحانیون و افراد مورد اعتماد دولت و مردم منطقه، آن را اداره میکردند و کسی که از نظر فقهی و اعتبار محلی مقام بالاتری داشت رییس آن مرکز میشد و تمام کارهای فرهنگی و قضایی و نوشتاری منطقه را از قبیل: امور فقهی، استفتاآت ، شکایات، معاملات مهم املاک، وقفنامه، و هر گونه کار دیگری که نیاز به بررسی و سند معتبر داشت، در این شهر انجام میگرفت و به آنچه که در این دفترخانهها رأی داده میشد، مورد قبول دولت و مردم و قابلاجرا بود. و مأمورین ژاندارمری (که امنیه گفته میشد) آن حکم را پیگیری و به اجرا میرساندند. (البته هر جا که یکی از طرفین دعوا از حکام ولایات بود که آن روزها شاهزادگان فاسد قاجار بودند، آن حکم به بنبست میرسید و اجرا نمیشد). کارکنان این مراکز احتمالاً از دولت حقوق نمیگرفتند و مزد خود را از مراجعان دریافت میکردند. چون قصبه الیگودرز با قصبات دیگر فرقی نداشت، از داشتن چنین مراکزی محروم بود. برای اثبات این امر ، چند نمونه از اموربسیاری که در الیگودرز اتفاق افتاده و در شهرهای نامبرده ذیل بررسی شدهاست ارائه میشود.
سند شماره ۹ مورّخ ۱۲۷۵ قمری، صفحه ۸۳ همان کتاب،… طرفین را روانه گلپایگان نموده تا در محکمه شرع انور به آنچه حکم شرعی نمودند در عهده شناسند…
سند شماره ۲ مورخ ۱۲۹۶ قمری، صفحه ۱۴۹، همان کتاب… در محکمه گلپایگان محکوم گردید و اجرای آن به بروجرد محول شد…
سند شماره ۴ مورخ ۱۲۹۶ قمری صفحه ۱۹۹ همان کتاب… در بلد گلپایگان، خدمت اولیاء شرع رسیدگی شد…
سند شماره ۱۱ مورخ ۱۳۲۲ قمری صفحه ۱۶۵ همان کتاب، درخواست استفتاء از محکمه خوانسار شدهاست.
سند شماره ۱۹ بدون تاریخ صفحه ۱۷۰ همان کتاب، استفتاء از آیتالله پسندیده برادر بزرگتر امام خمینی در دارالحکومه خمین شدهاست.
☆☆%☆☆جوهر اگر در خلاب افتد همچنان نفیس است☆☆%☆☆
☆☆%☆☆غبار اگر به فلک رسد همان خسیس است ☆☆%☆☆
☆☆%☆☆استعداد بی تربیت دریغ است و تربیت نامستعد ضایع☆☆%☆☆
☆☆%☆☆خاکستر نسبی عالی دارد که آتش جوهری علوی است☆☆%☆☆
☆☆%☆☆ولیکن چون به نفیس خود هنری ندارد با خاک برابر است☆☆%☆☆
☆☆%☆☆قیمت شکر از نی است که آن خود خاصیت وی است☆☆%☆☆
☆☆%☆☆چو کنعان را طبیعت بی هنر بود پیغمبر زادگی قدرش نیفزود☆☆%☆☆
☆☆%☆☆هنر بنمای اگر داری نه گوهر گل از خارست و ابراهیم از آزر☆☆%☆☆
♡♡درود بر سالک و اولاد سالک ♡♡درود بر سلک و اولاد سلک♡♡درود بر سلک و لقب سلک یعنی سرلک♡♡درود بر حاکمان بختیاری یعنی این لک از میرجهان گیر خان و خلیل خان سرلک تا خسرو خان سرلک♡♡ درود بر ابوالفتح خان و حاجی رستم خان سرلک ♡♡ درود بر یحیی خان و یوسف خان سرلک♡♡درود بر خسرو خان سرلک فرزند حاجی رستم خان سرلک نوه خلیل خان سرلک♡♡درود بر یحیی بن یوسف بن خلیل خان سرلک♡♡♡♡♡...................